جدول جو
جدول جو

معنی قاسم شامی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسم شامی
(سِ)
مکنی به ابوعبدالرحمن. بندۀ معاویه بود. عبدان مروزی وی را در شمار صحابه یاد کرده است. (الاصابه چ 1325 جزء 5 ص 282). صحابی به فردی اطلاق می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، با ایشان دیدار داشته، به رسالت او ایمان آورده و در حال مسلمانی از دنیا رفته باشد. این افراد، حلقه نخست انتقال دهندگان وحی الهی و سنت پیامبر به نسل های بعدی مسلمانان بودند. مطالعه و شناخت زندگینامه صحابه برای پژوهش در حوزه های حدیث، تاریخ اسلام و تربیت دینی بسیار اهمیت دارد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ یِ)
جمال الدین بن محمد سعید بن قاسم حلاق. از خاندان حسین سبط در عصر خود پیشوای مردم شام و از عالمان دین بود و در فنون ادب کوششی بلیغ به کار برد. تولد و وفات وی در دمشق است (1283- 1332 هجری قمری / 1866- 1914 میلادی). وی به عقیدۀ پیشینیان بود و به تقلید عقیده نداشت. دولت وی را به شهرها و دهات سوریه برای تدریس اعزام داشت و چهار سال به این کار مشغول بود (1308- 1312 هجری قمری). سپس به مصر سفر کرد و از مدینه دیدن نمود. (الاعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 131)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
مولانا ابوالقاسم نجم الدین کابلی. از شاگردان عبدالرحمان جامی است. پدرش از ملازمان اردوی امیر تیمور بود. وی در کابل به دنیا آمد. در ملازمت میرزا کامران برادر همایونشاه به حج رفت. بعد از بازگشت به هرات و مرگ میرزا کامران به سال 964 هجری قمری به هندوستان رفت و در زمان اکبر شاه مدتی در بنارس و بعد در آگره اقامت گزید. و به سال 988 هجری قمری در 110 سالگی درگذشت. او راست:
بزن بر سینۀ من خنجری چند
زرحمت بر دلم بگشا دری چند
وفا ناید دلا از تنگ چشمان
مسلمانی مجو از کافری چند.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار. در 2هزارگزی جنوب خاور گاوبندی و کنار شوسۀ سابق بوشهر به لنگه و در جلگه واقع است. هوای آن گرم مالاریائی است. 275 تن سکنه دارد. آب آن از چاه وباران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
از مهرۀ ارباب سخن طرازی است. در عهد اکبر پادشاه به هندوستان رسید و به ملازمت آصفخان وزیر از خوان وجودش قسمتی وافی ربوده به وطن باز گردید. او راست:
هیچ جا خاطر شوریده ام آرام ندید
همه آفاق مگر بهر دل من قفس است.
(صبح گلشن چ هند ص 328)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
ابن صلاح الدین الخانی (1028- 1109 هجری قمری / 1619- 1697 میلادی) یکی از دانشمندان متصوف و از مردم حلب است. وی به عراق و حجاز و ترکیه سفر کرد و به حلب برگشت و تا هنگام مرگ متصدی منصب افتاء بود. تألیفاتی دارد و از اوست: 1- السیر والسلوک الی ملک الملوک، چاپی. 2- تصوف. 3- شرح علی الجزریه، در تجوید. 4- رساله فی المنطق. کتابهای اخیر خطی است. رجوع به سلک الدرر ج 4 ص 9 و اعلام النبلاء ج 6 ص 416 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ اَ)
از نویسندگان و دانشمندان مصر است که به سال 1865 میلادی در قاهره تولد و به سال 1908 میلادی وفات یافت. وی از مدارس دولتی مصر فارغ التحصیل شد و برای آموختن حقوق به کشورفرانسه اعزام گردید و پس از تکمیل رشتۀ حقوق به مصر برگشت و به عنوان وکالت انجام وظیفه کرد. سپس مستشار دیوان استیناف گردید. بیست وسه سال با کمال صداقت و امانت و شهامت در خدمت دولت بود. شهرت وی بیشتر مرهون حمایت او از زنان و مقالاتی است که درباره آزادی زنان و احترام به حقوق آنان نوشته و پیشوائی گروه آزادی زنان را به عهده گرفته است. بسیاری وی را تکفیرو تخطئه کرده اند. او راست: تحریر المراءه که به سال 1319 هجری قمری / 1899 میلادی در 162 صفحه در مصر چاپ شده است. 2- کلمات فی الاخلاق. 3- المراءه الجدیده و گویااین کتاب رد است بر رد کتاب وی تحریر المراءه که به سال 1901 میلادی در 229 صفحه در مطبعۀ معارف مصر چاپ شده است. رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1481 و 1482. آداب اللغه العربیه ج 4 ص 315 و روادالنهضه الحدیثهص 207 و عیسی متولی در روزنامۀ اهرام 1950/4/23 و معجم المطبوعات 1481 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 19 شود
لغت نامه دهخدا
(قُ طِ)
راسن است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و آن را قسط سوری نیز گفته اند. رجوع به قسط، و تذکرۀ ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسط شامی
تصویر قسط شامی
راسن از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار